سنت و تجدد از دیدگاه استاد شجریان
تقلید
تاثیر گرفتن، موضوعی معمولی است، بد نیست. ما هر چه داریم از گذشتگانمان و محیطمان داریم. از خودمان چیزی نداریم. ما ساخته این فرهنگ و تاریخیم. تاثیر گرفتن خوب است، ولی تقلید کردن، یعنی عین آن را اجرا کردن بد است.
بیان حس زمانه با موسیقی
من نگفتم کسانی که طرفدار سنتی ماندن موسیقی هستند، طرفدار موسیقی متخصص پسند هستند، و آنهایی که از نوآوری در موسیقی دفاع می کنند، طرفدار عامه پسند شدن موسیقی هستند. حرف من این است کخ منحصر کردن موسیقی به آنچه تا کنون تولید شده و جلوگیری کردن از نوآوری در موسیقی، شاید آن را به اهل فن منحصر کند. بالآخره اگر بخواهیم موسیقی ایرانی، همه گیر شود و در تمام گروههای اجتماعی مورد استفاده قرار گیرد، باید نیازهای مخاطب را در نظر بگیریم. موسیقی باید بتواند به جهان جسی این گروهها وارد شود. افراد باید حس کنند این موسیقی بیان زندگی آنهاست. اگر بخواهیم این اتفاق بیفتد، باید موسیقی را به جهان آنها نزدیک کنیم. باید حس آنها، زندگی آنها را به موسیقی وارد کنیم. یعنی من هنرمند باید بتوانم کاری ارائه کنم که تجربه زندگی آنها باشد، کار من باید حس زمانه را بیان کند. این به معنای آن است که من موسیقیام را متحول کنم. اگر این موسیقی درجا بزند، در برابر نوآوری بایستد، دیگر نمی تواند با زندگی که پویا و در حال تغییر است، ارتباط برقرار کند.
ارتباط موسیقی و فضای اجتماعی
ممکن است وقتی موسیقی آرام کلاسیک غربی را می شنوید، شما را آرام کند. گفتم که این بخاطر آن است که این موسیقی در محیطی آرام رشد کرده است. هنرمند آن نمی خواهد غم و غصه ای را بیان کند. هنرمند در آرامش محیط خود، این موسیقی ایجاد کرده است که ما از آن بهره نداشتهایم. هنرمند غربی دارد به جامعه خود جواب می دهد، هنرمند ایرانی هم به جامعه خود پاسخ می دهد. موسیقیدان ایرانی در تاریخی رشد کرده که دردو گرفتاری جزء اصلی آن بوده است. این هنرمند اغلب آن آرامش را نداشته است.
چگونه انتظار داریم تاریخ سرزمینی پر از مصیبت و گرفتاری باشد، مردم آن در سختی و دشواری زندگی کنند، آن وقت موسیقی بخواهد ساز جداگانهیی بزند! ما آنقدر مشکل داشتهایم که هیچگاه آرامش را حس نکردهایم. معلوم است که در چنین شرایطی نمی توان از موسیقی انتظار داشت در جهت مخالف حرکت کند. مثل اینکه در مراسم عزاداری، ناگهان شروع کنند رنگ چهارگاه بزنند، مسخره می شود! بین موسیقی و فضای اجتماعی، ارتباط وجود دارد. هماهنگی وجود دارد. انتظار متفاوت داشتن و موسیقی را به خاطر آنکه این انتظار را برآورده نکرده است، محکوم کردن، بی انصافی است. وقتی دو محیط متفاوت وجود دارد، هر چه از آنها تراوش کند، با هم فرق می کنند.
سنت و اصالت
سنت خیلی بسته تر و سخت تر از این حرف هاست. من همیشه حس می کنم سنت گرایی، اجازه هیچ تغییر و تحولی را نمی دهد. به هر تغییری بدبین است و آن را از بین برندهی اصالت می داند. حتی عدهیی معتقدند کخ موسیقی شجریان، موسیقی سنت نیست. معتقدند ما سنت شکنی کردهایم. باید بین سنت و اصالت تفاوت قایل شد. سنت بسته و ساکن است، ولی اصالت گسترده تر است. اصالت می تواند سنتهای متفاوتی بوجود آورد. وقتی می گوییم موسیقی سنتی اجرا می کنیم، یعنی، ابتدا پیش درآمد نواخته می شود، بعد یک نفر تکنوازی می کند و بعد آواز می آید، آخر سر هم، با تصنیف یا رنگ تمام می شود. آواز هم بر اساس همان ردیف دستگاهها و مقام ها خوانده می شد. بر اساس اصالت ها، مثلا همان سه گاه را اجرا می کنیم، اما آن فرم اجرایی و ردیفی را به هم میریزیم. اینجا موسیقی اصیل اجرا کرده ایم، ولی پایبند سنت نبوده ایم. در آهنگسازی هم سنت ها شکسته شده است. آن موقع اگر آهنگسازی می خواست آهنگ بسازد، حتما باید از مقام درآمد شروع کند. این سنت است. می توان آهنگی اصیل ساخت، ولی ار قالب های سنتی فراتر رفت.
گذشتگان را فراموش نمی کنیم
من همیشه با آینده توجه دارم و می خواهم کار تازهایی ارائه کنم. البته متکی به گذشتگان هم هستیم. یعنی گذشتگان را فراموش نمی کنیم، ما می خواهیم گذشتگان را داشته باشیم. من اساتید گذشته را شاگردی کرده و شیوه آنها را دریافته ام. می خواهم شیوه های قدیمی را که هنوز اجرا نکرده ام، اجرا کنم، تا کار گذشتگان را، به عنوان سند و تاریخچه باقی بماند و از بین نرود. این یک بخش کار است و بخش دیگر، کارهای تازهیی است که ما باید ارائه کنیم که خوب این را باید با همکاری آهنگسازها عملی کرد.
سنت سنت شکنی علیزاده
تعدادی از موسیقیدان ها تقلید می کنند. کار این ها به حساب نمی آید. اما برای آنکه مثال روشنی ارائه کنم، مصداق ها را می گویم. به نظر من کارها و آثار حسین علیزاده، سنت شکنی در آهنگسازی است. علیزاده، سنت شکن برجسته و چشمگیریست. او در موسیقی کاری کرده که گذشتگان نکرده اند. خیلی هم مورد توجه قرار گرفته است. البته او بیشتر بر روی آهنگهای بدون خواننده کار کرده است. آهنگهایی هم برای خواننده ساخته است. به نظر من سهم علیزاده در تحول موسیقی، پذیرفتنی و چشمگیر است. من این سنت شکنی را روزنهیی در جهت کمال می بینم. این مسیر، ظرفیتهای موسیقی را گسترش می دهد. موسیقی ایران زمین از این راه می تواند به پیش رود و توسعه پیدا کند. ولی از دیگران کار بزرگی در جهت سنت شکنی ندیده ام. سنت شکنی این نیست که اصالت را از بین ببریم. با توجه به اصالت ها بایستی سنت ها را متحول کرد. کسی که می گوید موسیقی اصیل ایرانی را با موسیقی دیگر ملل مخلوط می کنم تا کار جدیدی کرده باشم، کار بیهوده ای کرده است.
اگر که تدبیری باشد در درک منطق هنر است...