نقدی بر همای
سلام به دوستان عزیز
خوب هستید
امیدوارم که همیشه سلامت و خوشبخت باشید.
اصل موضوع
چند روز پیش مصاحبه ای خواندم از خواننده جوانی به نام همای (شاعر! و سرپرست گروه مستان). چند نکته بود که حتما باید میگفتم.
اول پیشنهاد میکنم متن کامل مصاحبه را بخونید با رادیو زمانه.
حالا نکته ها.
چند خط اول عادی است و هیچ مشکلی ندارد اما مشکل از زمانی که این استاد! بزرگ نظر خودشان را درباره زبان عربی میگویند شروع میشه. "هر دو. اما من تنها به خاطر احساس نزدیکی که به ملت و ملیت پارسی خودم دارم و دلم میخواهد تمام واژههای عربی و تمام فرهنگ عربی از فرهنگ پارسی جدا بشود، به همین دلیل تصمیم گرفتم که از خودم آغاز کنم و نام خودم را «پرواز همای» گذاشتم...." خیلی طولانی بود که حذف کردم.
در اینجا باید یگم که آقای همای به نظر شما آیا میشه زبان عربی را کاملا از زبان فارسی جدا کرد چرا حرفی نشدنی میزنید من خودم حتی با استاد خودم که دکترای ادبیات دارند و شاعر هم هستند صحبت کردم بسیار مخالف این امر هستند و اعتقاد دارند اصلا نمیشه. شما شعر حافظ، سعدی، مولوی، خیام و دیگر شعرای بزرگ را لغت عربی را از اشعارشان جدا کنید ببینید چه اتفاقی رخ میدهد اصلا شعر زیبایی خودش را مثل قبل داره؟ جالب اینجاست که این آقا در صحبت هایشان بسیار از لغات عربی استفاده کرده اند حتی در اشعارشان! ( البته خیلی سخت میشه گفت شعر). و نکته دیگر اینکه گروهشان یک کار منتشر کرده به نام "جدال عقل و عشق" دیگه خودتون قضاوت کنید آدمی که به حرف خودش پایبند نیست چطور میخواد زبان فارسی را از زبان عربی جدا کنه؟ هر سه لغت "جدال" "عقل" "عشق" عربی هستند. اصلا یک سوال ایشان به جای واژه زیبای "عشق" که عربی است چه پیشنهادی دارند؟ من خودم عاشق ایران هستند و به هیچ وجه زندگی جایی غیر از ایران را نمی تونم تصور کنم اما آدم کاری را میکنه که با عقل جور در بیاد. این سخن همای مثل این میمونه که بگیم خدا که اینقدر قدرت داره میتونه کل کائنات را در یک تخم مرغ جا بده؟.
"اما فکر میکنم که اولا وظیفهی من است که این کار را بکنم و بعد اینکه وقتی همای یا استاد شجریان یا استاد شهرام ناظری اصرار میکنند زبان پارسی را زنده نگهداریم، مردم بیشتر حرف شنوی دارند تا از استادان دانشگاه. از ما بیشتر میشنوند، چون ما داریم عاشقانه برایشان تلاش میکنیم. جوانترهایی که ما را دوست دارند، به حرف ما گوش میکنند." حالا میرسیم به بحث دیگر. استاد! همای گفته اند که "وقتی من استاد شجریان و شهرام ناظری" برادر کمی فروتنی هم خوبه. شما نیومده خودتون را هم سطح با استادان بزرگ آواز ایران یعنی استاد شجریان و استاد ناظری میدونید هم سنشون بشید چی میگید؟ حتی حافظ و همایون فرزندان این دو عزیز خودشون را در سطح پدرانشان نمی دونند اما ایشوم نیومده.... استاد شجریان و ناظری و بزرگان دیگر اگر اینقدر پیشرفت کرده اند و موفق شده اند یکی از دلایلش فروتنیشان بوده. در کتاب هزار گلخانه آواز استاد مشیری میگن که وقتی از شجریان تعریف میکردیم از خجالت و فروتنی سرخ میشد! البته ایشون خیلی بیشتر از اینها از خود راضی هستند.
"من اول خوشحالم که خوشبختانه مردم با کارهای این دو بزرگوار، دو بزرگ ادبیات ایران آشنا هستند و کارهایشان را خواندهاند و اثری از اینها نیست که مردم نخوانده باشند و باور می کنند چکامهها را من گفتهام. اما دلیل اینکه نگرش جهانبینی من به این سمت آمده این است که اتفاقا من همیشه نگرشها و جهان بینی بتی به نام خیام را در مسیر گویشهایم استفاده میکنم و بسیار با آثار خیام ارتباط برقرار میکنم و همچنین اندیشههای مولانا."
در اینجا خبرنگار سوال میکند که مردم وقتی اشعار را میشنوند فکر میکنند برای مولانا یا خیام است!؟ که ایشان این جواب را دادند. همای آنقدر مغرور و از خود راضی است که حتی سخن خبرنگار را تایید میکند.
حافظ میفرماید:
در محفلی که خورشید اندر شما ذره است
خود را بزرگ دیدن شرط ادب نباشد
یا
افتادگی آموز اگر طالب فیضی
هرگز نخورد آب زمینی که بلند است
حالا بگذریم که چقدر اشعارشان ضعیف است خودتون برید اشعار را بخوانید و خود قضاوت کنید
در آخر آقای همای کمی فکر کن حرف بزن و اینقدر ناسنجیده سخن نگو و حتما حتما کمی هم افتادگی بیاموز.
حتما نظر بدین
ارادتمند رهی واحدنژاد
بخوانید
اگر که تدبیری باشد در درک منطق هنر است...