معرفی ردیف های آوازی دل مجنون
خوبین؟
خوشین؟
نماز و روزه هاتون قبول
درگذشت استاد محمد نوری را تسلیت عرض می کنم.
التماس دعا
اجرای امریکا
داریوش پیرنیاکان: سه تار
جمشید عندلیبی: نی
مرتضی اعیان: تنبک
سال اجرا: ۱۳۶۹
سال انتشار: ۱۳۷۰
شعر سعدی
مشخصات عروضی:
وزن: مفعول فاعلات مفاعیلن فاعلن
بحر: مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف
۱. ای پیک خجسته که داری نشان دوست
با ما بگو بهجز سخن دلنشان دوست
[درآمد بیاتترک، جملهی اول]
۲. حال از دهان دوست شنیدن چه خوش بود
یا از دهان آن که شنید از دهان دوست
[درآمد بیاتترک، جملهی دوم]
۳. ای یار آشنا، عَلَم کاروان کجاست؟!
تا سر نهیم بر قدم ساربان دوست
[گشایش]
۴. دردا و حسرتا که عنانم ز دست رفت
دستم نمیرسد که بگیرم عنان دوست
[اَبول]
۵. رنجور عشق دوست چنانم که هرکه دید
رحمت کند، مگر دل نامهربان دوست
[فیلی]
۶. گر دوست بنده را بکشد یا بپرود
تسلیم از آن بنده و فرمان از آن دوست
[دلکش]
۷. بیحسرت از جهان نرود هیچکس به درد
الّا شهید عشق به تیر از کمان دوست
[قرچه]
۸. دردا و حسرتا! که عنانم ز دست رفت
دستم نمیرسد که بگیرم عنان دوست
[قرچه، رضوی، فرود به دلکش و برگشت به بیاتترک]
۹. بعد از تو هیچ در دل سعدی گذر نکرد
وان کیست در جهان که بگیرد مکان دوست
[درآمد بیاتترک]
۲) شعر: حافظ
مشخصات عروضی:
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن
بحر: مجتث مثمن مخبون محذوف
۱. نـفـس بـرآمد و کام از تو برنمـــیآید
فغان که بخت من از خواب درنمیآید
[درآمد افشاری]
۲. صبا به چشم من انداخت خاکی از کویش
کــه آب زنـدگـــــیام درنــظـــر نـمـیآیـد
[جامهداران]
۳. مگر به روی دلارای یار ما ور نی
به هیچ وجه دگر کـار بـرنـمیآید
[حصار]
۴. مقیم زلف تو شد دل که خوش سودای دید
وز آن غـــریـــب بـــــلاکــش خبر نمـــیآید
[عراق]
۵. بسم حکایت دل هست با نسیم سحر
ولی به بخت من امشـب سحر نمیآید
[عراق]
۶. در این خیال به سر شد زمان عمر و هنوز
بــلای زلــف سیاهت به ســـر نـــمـیآید
[سپهر (پردهی اصفهان)]
۷. ز بس که شد دل حافظ رمیده از همه کس
کنون ز حـــلــــــــقــهی زلف به در نمیآید
[جامهدران]
۳) شعر: مولانا
مشخصات عروضی:
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
بحر: رمل مسدس محذوف
۱. بشنو از نی چون حکایت میکند
وز جداییها شکایــــــت میکند
[مثنوی]
۲. کهاز نیستان تا مرا ببریدهاند
از نـفیرم مرد و زن نالیدهانـد
[مثنوی]
۳. سینه خواهم شرحهشرحه از فراق
تا بگــویـــم شـــرح درد اشـتـیــــاق
[مثنوی]
۴. هر کسی کاو دور ماند از اصل خویش
بازجـــویـــد روزگار وصـــل خــــــویـش
[مثنوی]
۵. من به هر جمعیتی نالان شــــدم
جفت بدحالان و خوشحالان شدم
[مثنوی]
۶. هرکسی از ظنّ خود شد یار من
از درون مــن نـجـست احوال من
[مثنوی]
۷. سرّ من از نالهی مـــــن دور نیست
لیک چشم و گوش را آن نور نیست
[مثنوی]
۸. نی حریف هرکه از یاری برید
پردههایش پردههای ما درید
[مثنوی]
۹. نی حدیث راه پرخون مــــــیکند
قصههای عشق مجنون میکند
[مثنوی]
۱۰. با لب دمساز خود گر جـفـتـمـی
همچو نی من گفتنیها گفتنی
[مثنوی]
۱۱. چون که گل رفت و گلستان درگذشت
نشنوی زان پس ز بلبل سرگذشـــت
[مثنوی]
با تشکر فراوان از وب سایت شجریانی ها
اگر که تدبیری باشد در درک منطق هنر است...