هنرهای استاد شجریان
هنر قرائت قرآن
شاید بتوان گفت هنر قرائت قرآن اولین هنر مهم استاد محسوب می شود که در آن به موفقیتهای چشمگیری نایل شد. پی گیری و پیشرفت در این هنر که تحت تاثیر توجهات پدر و ذوق خود ایشان تحقق یافته است، اثرات روحی و معنوی قابل توجهی بر وی داشته و شخصیت ایشان را به لطافتی ویژه و آوازشان را به عطری معنوی مقرون ساخته که به قول حافظ:
می شکفتم ز طرب، زان که چو گل بر لب جوی بر سرم سایهی آن سرو سهی بالا بود
و بی سبب نبود که جناب استاد، آوازش در همه جا طنین انداز شد، چرا که:
عشقت رسد به فریاد، گر خود به سان حافظ قرآن ز بر بخوانی در چارده روایت
و استاد، واقعا هم در راستای این عشق به فریاد رسید.
از زبان استاد
پدرم که استاد القرا بود، مرا از بچگی به جلسات قرآن می برد و من در آنجا قرآن خواندن را نزد او یاد گرفتم.
قرائت قرآن داشتم افتخارا می رفتم و می خواند، یعنی از پدر خواسته بودند، پدر هم به من گفت برو بخوان و ثواب دارد و من هم می رفتم و می خواندم.
مشوق اصلی ام در شته قرائت قرآن پدرم بودند که بزرگترین مشوق من بودند و همیشه بخصوص در جلساتی که تدریس می کردند، در کنار ایشان بودم. بعدها هم که بزرگتر شدم، در دبیرستان دوستان و اطرافیان خیلی تشویقم می کردند، به صدای من علاقه مند بودند و اصرار داشتند که که به رادیو بروم و بخوانم.
شش ساله که بودم در یک محفلی قرآن خواندم در آنجا آقایی بود که به من هدیهیی داد. آن هدیه را هیچ وقت فراموش نمی کنم و همچنین اولین باری که به مدرسه رفتم و سورهیی از قرآن را خواندم و بسیار مورد تشویق قرار گرفتم و این روز را همیشه به یاد دارم.
تا آستانه انقلاب، جلسات قرائت قرآن را داشتم. سال پیش از آن، در قرآن در کشور اول شدم.
آن سال ها که در این کار تمرین داشتم استاد صلاح ساوی بود که دکترای ادبیات ایران و عرب را داشت. مصری بود و خیلی خوب فارسی حرف می زد و خیلی به تجوید و شیوه های قراء مصر مسلط بود. او به مصطفی اسماعیل ارادت داشت. تاکید و سفارش کرده بود که این شجریان را شکار کنید، دنیا را می گیرد!
هنر آواز
استاد شجریان در فن آواز از ویژگی هایی برخوردارند که اگر بخواهیم در یک کلام از آن یاد کنیم باید بگوییم:« آنچه خوبان همه دارند تو یکجا داری» ایشان از استعداد خدادادی هنجارمندی و ظرفیت های حنجره برای آواز، ذوق و سلیقه، پشتکار، ابتکار و معنویت عمیق، احساس تعلق به فرهنگ ملی و علاقه به پیشرفت دائمی و روحیهی فنی برخوردار بوده اند. وقتی این ویژگی ها همراه شد با آشنایی و استفادهی هوشمندانهی وی از نسل آخر اساتید زبدهی موسیقی اصیل ایرانی همچون استاد برومند، ورزنده، دوامی و ... در نتیجه پدیده شگرفی به نام قله آواز ایران در عمل عینیت یافت.
از زبان استاد
از دوران دبیرستان، آواز را شروع کردم، دور از چشم پدر.
در روستایی که تدریس می کردم - موقعی که معلم بودم- شب ها تنها بودم، می نشستم تا دیر وقت تمرین می کردم.
در بین ما پنج برادر سه نفرمان می خواندیم، منتها من چون بزرگتر از آنها بودم، زودتر از آنها راه افتاده بودم و جلو تر بودم.
ما – من و صدیف – آواز را نگه داشتهایم. جامعه باید قضاوت کند آیا دیگران بعد از ما، کار را بالا بردهاند یا خیر. به هر حال، ما کوشش خود را کردیم. در زمانی که استادان نام آور، میراث دار بودند، خودمان را به محضر آنان رساندیم و آواز را حفظ کردیم. من فکر می کنم کار خودم را کردهام. می توانستم یک عده را تربیت کنم، این را کردم.
صدای من نوزده نت را به راحتی اجرا می کند. البته برای آواز پانزده نت خوب است. این از نظر وسعت، اما وجه دیگری هم در صدا مطرح است، یعنی شدت و ضعف و برد صدا.
من نزدیک به پنجاه سال است که آواز می خوانم. یعنی از ست پنج، شش سالگی آواز خواندهام، ولی اگر به صورت جدی بخواهم حساب کنم از سال چهل و پنج است که در عرصه آواز مشغول فعالیت هستم. همچنین از سال 1354 یعنی نزدیک به سی و سه سال پیش هم تدرس آواز را آغاز کردهام، شاگردان زیادی آمدند و رفتند.
هنر موسیقی
از دیگر هنرهای مورد توجه استاد که پایه اصلی زندگی ایشان را شکل می دهد، هنر موسیقیست. موسیقی سوای آواز از نظر استاد اهمیت خاصی دارد و به شدت به آن عشق می ورزند. درک ایشان از موسیقی و توانایی در نواختن سازهای مختلف موسیقی وی را در ارائهی هر چه کامل تر آواز تواناتر ساخته است.
از زبان استاد
وقتی که معلم شدم و رفتم خارج شهر، دوست من یک سنتور آورد و از آنجا شروع کردیم به سنتور زدن.
سنتور را خودم یاد گرفتم و بعد رفتم پیش یکی از دوستانم که همسن خودم هم بود: آقای جلال اخباری. پیش ایشان یک مقدار سنتور کار کردم. ایشان نیشابوری بود و الآن هم در فرانسه هستند. خیلی با هم دوست و صمیمی بودیم. پیش ایشان هم نت نت را فرا گرفتم. آمدیم تهران، رفتم خدمت آقای پایور، خدمت ایشان هم نت کار کردم، ولی هیچ وقت، هیچ جا سنتور نزدم، فقط در خانه برای خودم برای آشنایی خودم.
شیوه ورزنده را خیلی دوست داشتم و به شیوه ایشان هم ساز می زدم. تکنیک آقای پایور را هم پیگیر بودم ولی خوب، خودم که برای خودم ساز می زدم، مخلوطی از همه این شیوه ها بود. عصر آن روزی که ورزنده فوت شد، من تقریبا نیم ساعت ساز زدم به یاد ورزنده و دیگر ساز را بستم و گذاشتم کنار از 30 دی 1355.
هنر خطاطی
استاد شجریان در زمینهی هنر خطاطی به رتبه هایی عالی دستیافتهاند. به نظر می رسد اغلب هنرمندانی که در زمینه آواز توانایی های قابل توجهی دارند، در خطاطی نیز افارد قابلی می شوند.
از زبان استاد
از کلاس سوم ابتدایی همیشه در کلاس بهترین خطاط بودم. تا سال پنجاه کار خطاطی را ادامه دادم و بعد رها شد. در مدرسه معلم خط داشتم. بعد که تهران آمدم در انجمن خوشنویسان چهار سال دوره دیدم. خط میرخانی را کار می کنم. در دوره استادی شرکت نکردم. باید یک کتاب می نوشتم. بعد باید در یک جلسه شرکت می کردیم که اساتید مطلبی را می گفتند و ما می نوشتیم، آنها بررسی می کردند و سپس نظر می دادند. آن زمان من خطم بد نبود، ولی چون حال و حوصله اینکه کتاب بنویسم نداشتم و نیز انگیزهیی برای گرفتن مدرک نداشتم، رها شد. سخت ترین هنر، خط نستعلیق است.
پرورش گل و باغداری و کشاورزی
به طور معمول نام محمد رضا شجریان همگان را به یاد آوای ملکوتی و ماندگار او میاندازد. این نابغه برجسته در عرصه موسیقی اما دلبستگی عجیبی به پرورش گل و باغداری و کشاورزی دارد.
استاد صبح تا غروب در فضای دل انگیز مزرعهی انگور و مجموع گل های روح نواز، به کارهای کشاورزی می پردازد و سر و کارش با بیل و بیلچه، هرس، خوشه چینی، واکاری، شاخه بستن، قلمه زدن و ده ها کار دیگر است و به پرورش هنرمندانهی گونههای گوناگون انگور، از عسگری گرفته تا حسینی، ریش بابا و لعل تا ده گونهیی که از فرانسه با خود آورده، می پردازد. بی شک حضور در این فضای دلنشین و طرب انگیز زمینههای خلق آثاری ملکوتی و جاوید را فراهم می سازد. کشاورزی کشور باید به خود ببالد که انسان هایی این گونه علاقه مند، پر تلاش و شهیر در کشاورزی دارد.
شاگردان استاد تعریف می کنند که چطور ایشان را ساعت ها در گلخانهی بزرگشان دیدهاند که با علاقه و شوقی اعجاب آور به تر و خشک کردن گل ها و رسیدگی فنی و علمی به آنها می پردازند. شاید اگر استاد را به عنوان الگویی قابل احترام در خصوص کشاورزی و باغداری و توجه به گل و گیاه در میان مردم مطرح می کردند، بسیاری از اعتقادات کوته بینانه نسبت به این رشته حساس و این فن حیات بخش که هم جنبهی هنری دارد و هم زیستی و هم جنبه اقتصادی ریشهای تحت تاثیر قرار می گرفت و شخصیت وارسته و نیرومند و نافذ استاد، علاقه مندان فعالیت در این رشتهی حیاتی را علاقه مند تر و افراد دلسرد را به تجدید نظر در نگرش خود نسبت به عالم کشاورزی و باغداری و گل و گیاه وا می داشت.
از زبان استاد
من خاک را دوست دارم، مثل معشوقم می ماند و گل و گیاه هم برآمده از آن خاک است. دوست دارم در تنهایی بیشتر وقتم را با گل و گیاه بگذرانم.
البته الآن بیشتر با موسیقی سر و کار دارم، ولی به خاطر علاقه به کشاورزی به این کار هم می پردازم و کشاورزی به عنوان سرگرمی من به حساب می آید. بهترین تفریح، بودن با گل و کشاورزی ست.
از دیگر هنرهایی که استاد شجریان در آن تبحر دارند می توان به هنر ساختن سنتور، پرنده پروری، تقلید صدا، عکاسی و ... می توان اشاره کرد. می شود گفت تنها هنری که استاد در آن دستی ندارند شاعری و سرودن شعر است که خودشان گفته اند:« در حد ضعیف ترین شاعر ها هم نمی توانم شعر بگویم!»
اگر که تدبیری باشد در درک منطق هنر است...